ღمن و عليرضام و♥ღدخترِ ماه ღ♥ღ

دنیای مامانی

کوچیک که بودم ... شاید باورتون نشه ولی دنیا یه جور دیگه بود ... قسم میخورم که راست میگم ... خیلی چیزها الان هست که اون موقع نبود، از طرفی خیلی چیزها هم اون موقع بود که الان نیست ... ترجیح میدم الانی ها رو نداشتم و اون موقعی ها رو داشتم ... کوچیک که بودم ... آره ... دنیا یه جور دیگه بود ... ...
20 ارديبهشت 1392

من و تو....

شاهزاده ی تمام قصه ها هم که باشـی باید برای شاه شدن زنی را انتخاب کنی که ملکه ی تمام قصه هایت شود ♥ زیبایی زن و مرد بودن به باهم بودنشان است ♥
11 فروردين 1392

:(

پنجره ها کلافه اند از سنگینی نگاه منتظرم اگر نمی آیی اینقدر پنجره ها را زجر ندهم ...چشم هایم به جهنم ! ...
11 فروردين 1392

:(

این یک ماه میمیرم تا بگذره.... چیزی به سال نو نمونده...اما نه برای من نه همسری هیچ چیز نو نشده...امیدوارم تا سال دیگه همه چی عوض شه... خدایااااااااااااااااااا کمکم کن...   ...
26 اسفند 1391

ادم ها..

هـمیـشه بـرای فــرار از دسـت یــک " آدم " بــه" آدم " دیـگـری پـناه بـرده ایـم. اعتـیـاد بـه آدم هـا بـدتــریـن نـوع اعتـیـاد است.
8 بهمن 1391

باباییه خوشحال...

گفت خیلی میترسم، گفتم چرا ؟ گفت چون از ته دل خوشحالم... این جور خوشحالی ترسناک است…پرسیدم آخر چرا و او جواب داد وقتی آدم این جور خوشحال باشد سرنوشت آماده است چیزی را از آدم بگیرد! اما بدترین اتفاق دنیا با وجود تو...
21 آذر 1391

برای دوستم ...

یکی از احساسی ترین لحظه های زندگیم بود وقتی که نیمه گمشدتو پیدا کردی... اعتراف میکنم اونروز بهت غبطه خوردم... امیدوارم همیشه همینطور شاد و امیدوار باشی دوست خوبم...
11 آذر 1391