ღمن و عليرضام و♥ღدخترِ ماه ღ♥ღ

خوشبختي من و علي رضام

  ﺧﻮﺷﺒﺨﺘﯽ ﯾﻌﻨﯽ ﯾﮏ ﺑﺎﻟﮑﻦ , ﺩﻭ ﺻﻨﺪﻟﯽ ﻭ ﯾﮏ ﺗﻮ ﺧﻮﺷﺒﺨﺘﯽ ﯾﻌﻨﯽ ﺯﻧﮓ ﻫﺎﯼ ﻏﯿﺮ ﻣﻨﺘﻈﺮﻩ ﺟﻤﻠﻪ ﻫﺎﯼ ﻋﺠﯿﺐ ﻭ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﻏﺮﯾﺐ ﯾﻌﻨﯽ ﻭﻗﺘﯽ ﺑﺎﺭوﻥ ﺑﺒﺎﺭﻩ ﻭ ﻫﻮﺍ ﺳﺮﺩ ﺑﺎﺷﻪ ﺩﻟﺖ ﺩﯾﮕﻪ ﺑﻬﺎﻧﻪ ﻧﮕﯿﺮﻩ , ﺗﻨﮓ ﻧﺸﻪ , ﻏﻤﮕﯿﻦ ﻧﺸﻪ ﯾﻌﻨﯽ ﻋﮑﺴﻬﺎﯼ ﺩﻭ ﻧﻔﺮﻩ... ﯾﻌﻨﯽ ﺁﺭﺍﻣﺶ , ﺁﺭﺯﻭ ﻫﺎﯼ ﮐﻮﭼﮏ ﻭ ﺑﺰﺭﮒ , ﻫﺪﻓﻬﺎﯼ ﺑﻠﻨﺪ , ﺁﯾﻨﺪﻩ ﺍﯼ ﺷﯿﺮﯾﻦ ﻭ ﺧﻮﺷﺒﺨﺘﯽ ﯾﻌﻨﯽ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﯾﮏ ﺗﻮ …
22 دی 1392

دوستت دارم

,بعضي آدم ها را نميشود داشت فقط ميشود يک جور خاصي دوستشان داشت !   بعضي آدم ها اصلا براي اين نيستند که براي تو باشند يا تو براي آن ها ! اصلا به آخرش فکر نمي کني آنها براي اينند که دوستشان بداري   آن هم نه دوست داشتن معمولي نه حتي عشق ! يک جور خاصي دوست داشتن که اصلا هم کم نيست ...   این آدم ها حتی وقتی که دیگر نیستند هم در کنج دلت تا ابد یه جور خاص دوست داشته خواهند شد...  تا ابد در قلبم هستي عززززززززيزززززم،مهربونم ،
1 دی 1392

يلدا دونفره

در اغوشم که میگیری انقدر ارام میشوم که یادم میره باید نفس بکشم.... دوستت دارم عزيز دلم.. خيلي زيباست شبي كه باتوام و چقدر ذوق زده مىشم از دقىقه اى بىشتر کنارهم بودنمان.... دىشب بهم گفتى ما بدون هم. چى به سرمون مىاد؟؟؟؟؟؟ و من بهت زده فقط بهت نگاه کردم.... گفتى مىترسى...من هم ترسىدم..اما تو و عشقى که بهت دارمو به خداى بزرگم مىسپارم....زندگى من توىى....عزىزدلم بالاخره ارومت کردم وتا صبح اروم خوابىدم... خداىااااااااااااا اىن خوشى هارو از ما نگىر.الهى آمىن
1 دی 1392

برای تو..

من تمام هستي ام را دامني مي كنم تا تو سرت را بر آن بنهي ! تمام روحم را آغوشي ميسازم تا تو درآن از هراس بياسائي ! تمام نيرويي را كه در دوست داشتن دارم دستي مي كنم تا چهره و گيسويت را نوازش كند ! تمام بودن خود را زانوئي ميكنم تا بر آن به خواب روي ! خود را , تمام خود را به تو مي سپارم تا هر چه بخواهي از آن بياشامي , از آن برگيري , هر چه بخواهي از آن بسازي , هر گونه بخواهي باشم ! از اين لحظه مرا داشته باش!   ...
23 شهريور 1392

تعهد من و تو ..تا ابد پابرجاست...

ﺗﻌﻬﺪ ﺩﺍﺷﺘﻦ ،  ﻋﻤﯿﻖﺗﺮﯾﻦ ﺣﺲِ ﺩﻧﯿﺎﺳﺖ  ﺍﯾﻦﮐﻪ ﺑﻪ ﮐﺴﯽ ﺗﻌﻠﻖ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﯽ  ﺍﯾﻦﮐﻪ ﺑﺪﻭﻧﯽ ،  ﺳﻬﻢ ﮐﺴﯽ ﻫﺴﺘﯽ ﻭُ ﻋﺎﺷﻘﺎﻧﻪ ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺩﺍﺭﻩ  ﺍﯾﻦﮐﻪ ﺑﺪﻭﻧﯽ ﻫﻤﻪ ﻭﺟﻮﺩِ ﻋﺸﻘﺖ ، ﺣﺘﺎ ﻧﮕﺎﻫﺶ ﻓﻘﻂ ﻭ ﻓﻘﻂ ﻣﺎﻝِ ﺧﻮﺩﺕ ﻫﺴﺖ ﻧﻪ ﻫﯿﭽﮑﺲِ ﺩﯾﮕﺮ  ﻫﻤﯿﻦﮐﻪ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﮐﻨﯽ ﺗﻮﯼ ﺩﻧﯿﺎﯼ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﺑﺰﺭﮔﯽ ،  ﯾﮏ ﻧﻔﺮ ﻫﺴﺖ ﮐﻪ ﺧﯿﻠﯽ ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺩﺍﺭﻩ ﻭ ﺩﻟﺶ ﺑﺮﺍﯾﺖ ﺗﻨﮓ ﻣﯿﺸﻮﺩ ،  ﻣﻬﻢ ﻧﯿﺴﺖ ﺍﯾﻦ ﺗﻌﻬﺪ ﺍﻣﻀﺎﺀ ﺑﺸﻮﺩ ﺗﻮﯼ ﯾﮏ ﺗﮑﻪ ﮐﺎﻏﺬ ﺑﯽﺍﺭﺯﺵ ﯾﺎ ﻧﺸﻮﺩ  ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﮐﺎﻏﺬ ﭘﺎﺭﻩﻫﺎ ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺯﻫﺎ ﺯﯾﺎﺩ ﺍﻣﻀﺎﺀ ﺷﺪﻧﺪ ﻭ ﭘﺎﯾﺪﺍﺭ ﻧﻤﺎﻧﺪﻧﺪ  ﻋﺸﻖ ﺍﮔﺮ ﻋﺸﻖ ﺑﺎﺷﺪ  ﺍﺻﻞِﺵ ﺟﺎﯼ ﺩﯾﮕﻪﺍﯼ ﺳﻨﺪ ﺧﻮﺭﺩﻩ  ﺗﻮﯼ ﺩﻝِ ﻣﻦ ﻭ ﺗﻮ  ﺩﺭﺳﺖ ﺟﺎﯾﯽ ﮐﻪ  ﺿﺮﺑﺎﻥ ﻣﯽﮔﯿﺮﺩ ﺍﺯ ﺍﺣﺴﺎﺱِ ﻭﺟﻮﺩ...
3 شهريور 1392

عاشق خود...

دلتنگی ات کوچه ی باریکی دارد  یک طرفش من  به انتظار نشسته ام  و سمتِ دیگرش  شب هایی که فقط با تو... صبح می شوند! زنگِ هر خانه ای را که بزنی  هیچکسی در را باز نمی کند  احساسم را پهنِ زمین می کنم  رویش دراز می کشم  و ستاره ها را  دانه دانه می شمارم  اما باز هم صبح نمی آید  تنهایی تمام نمی شود  غصه ها فرصت نمی دهند  تا از تو بپرسم: هیچوقت عاشقِ خودت بوده ای؟ ...
27 مرداد 1392

بهانه ی تو...

هر از گاهی زنگی بزن  سراغی بگیر  پیامی بده  احوالی بپرس  خیلی نگذشته است از روزهایی که نفست بودم! باز هم خدا را شکر،  انگار دیگر برای زنده ماندن احتیاجی به من نداری!   ...
26 مرداد 1392

آدم قصه ی من

آدم ها می آیند… خودشان را نشان می دهند… وقتی که برایت مهم نیست… اصرار می کنند! اصرار برای اثبات وجودشان، برای اثبات بودنشان… و ماندنشان! اصرار می کنند که تو نیز باشی همراهشان… همان آدم ها،  وقتی که پذیرفتی بودنشان را ،  ماندنشان را… وقتی که باورشان کردی… می روند! به بهانه های پوچ! به بی بهانگی! به سادگی! می روند… می روند… و تو می مانی با باوری که … شهریور ١٣٨٩   ...
26 مرداد 1392