ღمن و عليرضام و♥ღدخترِ ماه ღ♥ღ

از استاد شهریار...

در وصل هم ز عشق تو ای گل در آتشم عاشق نمی‌شوی که ببینی چه می‌کشم با عقل آب عشق به یک جو نمی‌رود بیچاره من که ساخته از آب و آتشم دیشب سرم به بالش ناز وصال و باز صبح ست و سیل اشک به خون شسته بالشم پروانه را شکایتی از جور شمع نیست عمری ست در هوای تو می سوزم و خوشم خلقم به روی زرد بخندند و باک نیست شاهد شو ای شرار محبت که بی‌غشم باور مکن که طعنه‌ی طوفان روزگار جز در هوای زلف تو دارد مشوشم سروی شدم به دولت آزادگی که سر با کس فرو نیاورد این طبع سرکشم دارم چو شمع سر غمش بر سر زبان لب می گزد چو غنچه‌ی خندان که خامشم هر شب چو ماهتاب به بالین من بتاب ای آفتاب دلکش و ماه پری‌وشم لب بر لبم بنه بنوازش دمی چو نی تا ب...
2 آذر 1391

من و تو.....

من یک زن معمولی هستم تو هم یک مرد معمولی هستی و ما هر دو نیازهای معمولی داریم نیاز به آب و غذا و کمی هوا و این که با هم باشیم و همدیگر را دوست داشته باشیم واین که خیلی معمولی بمیریم... پس چرا سعی می کنی همه چیز را انقدر سخت بگیری عزیزم؟ وقتی که زندگی تا این حد معمولی است پس بدترین چیزی که می تواند برای من و تو اتفاق بیفتد چیزی نیست به جز یک اتفاق معمولی...! Shel Silverstein شل سیلوراستاین ...
2 آذر 1391

آرام آرام به تو نزدیک میشوم...

آرام آرام به تو نزدیک میشوم قدمهایم را آهسته برمیدارم به خانه ای تو راهی نمانده کوچه های منتهی به خانه ات بوی مهربانی میدهند خوب میدانم پاییز در خانه ی تو مرا انتظار میکشد از راه برسم پرم از بغضم به یقیین روزهای بارانی در راه است . . . ...
2 آذر 1391

تمام زندگی‌...

اگر زنی را نیافته‌ای که با رفتنش نابود شوی تمام زندگی‌ات را باخته‌ای این را منی می‌گویم که روزهایم را زنی برده است جایی دور پیچیده دور گیسوانش آویخته بر گردن سنجاق کرده روی سینه یا ریخته پای گلدان‌هاش باقی را هم گذاشته توی کمد برای روز مبادا.....!
2 آذر 1391

دست های تو با من آشناست....

دست های تو با من آشناست ای دیر یافته با تو سخن می گویم به سان ابر که با توفان به سان علف که با صحرا به سان باران که با دریا به سان پرنده که با بهار به سان درخت که با جنگل سخن می گوید زیرا که من ریشه های تورا دریافته ام زیرا که صدای من با صدای تو آشناست.... ...
2 آذر 1391

ما حواسمون به همه مگه نه؟؟

هوای دو نفره داشتن، نه ابر میخواهد نه باران نه برف نه یک بعد ازظهر پائیزی.... کافیست حــواسمان به هم باشد !!!.... هرچند که خیلی دلم میخواست الان کنارم بودی تا ٢تایی به بیرون نگاه میکردیم.... این یکی از زیباترین لحظه های دو نفرمونه....و من شدیدا به تو وهمه ی این لحظات احتیاج دارم.... بیا جانه دل....بیا... ...
2 آذر 1391

موسیقی ما...من...تو...بارون....

یه روزهایی موسیقی خودش رو داره.. یه آدمهایی حتی موسیقی خودشون رو دارن.. اصلا یه آدمهایی و یه روزهایی موسیقی های مشترک دارن.. بعدش اینا وقتی با هم قاطی بشن یه نمه دلتنگی هم اضافه اونها بکنی.. دیگه روزت ساخته میشه تا شب.. می شینی هی گوش میدی به اون آهنگه.. هی یاد یه روزهایی می اُفتی.. هی دلت میخواد بری.. فقط بری.. یه جایی که خودت باشی و صدای موسیقی و خیال روزهای گذشته...
2 آذر 1391

من باهاتممممممممممممممممممم....همیشه...

ببین عزیزم من آدمی نیستم که جا بزنم به این زودی ها، اگه در روم ببندی از پنجره میام، اگر پنجره رو بنندی از روی دیوار میام اگه روی دیوار حصار بکشی، از آسمون می یآم... من راههای زیادی بلدم اما تو به کسی چیزی نگو خُب !! .................................................. ...
2 آذر 1391