ღمن و عليرضام و♥ღدخترِ ماه ღ♥ღ

مرگ من.

کاش می شد...آدم گاهی به اندازه ی نیاز،بمیـــرد بعد بلند شود آهسته آهسته خاکهایش را بتکاند گردهایش بماند اگر دلش خواست،برگردد به زنـدگی....دلش نخواست،بخوابد تا ابــــــــد..........  این روزها که می گذرد غم عجیبی به دنبالم میاید...خسته و پریشان حال....برای که و برای چه نمیدانم...تو هم تحملم میکنی اما خودم طاقت خودم را ندارم.....از این ادمها عجیب دلگیرم..........از این بندگان خدا.....خدایا از بنده هایت گله ها دارم.....کمکم کن....صبرم بده...هرچه غسل صبر میکنم دعا میخوانم  افقه نمیکند....طاقتم طاق شده و صبرم کم.....
23 خرداد 1392

بازم دلتنگی....

تــمام هوا را بو مـی کشم چشم مـیدوزم زل مـی زنم... انگشتم را بر لبان زمیـن می گذارم: " هــــیس... !مـی خواهم رد نفس هایش بـه گوش برسد...!" امــــــــــا...! گوشم درد مـیگیرد از ایـن همـه بـی صدایـی دل تنگـی هایم را مچالـه مـی کنم و پرت مـی کنم سمت اسمان! دلواپس تو مـی شوم کـه کجای قصـه مان سکوت کرده ایـی کـــه تو را نمی شنوم......بازم دلم تنگ شده....................
23 خرداد 1392

با تو دنیا بهشته...

چــــه نیازیست که انسان ماشین زمـــان بسازد!!؟ وقتی میشــــه آهنگی را گوش کنی و به همان لحظـــــه ها ,دقیقاً به همــــــان لحظه ها پـــــرتاب شوی.... دلم میخواد بیای پیشمون مامانی تا دنیامون  رنگی شه... دلم میخواد همه چی تموم شه... دلم میخواد شبا اروم و راحت بخوابیم...   دلم میخواد با هم بخندیم ..انقدر زیاد که دل درد بگیریم... دلم اون لحظه هاییو میخواد که با هم غذا میخوردیم و تو میگی اشتهات چندبرابر شده و من غرق لذت میشم... دلم میخواد یه عالمه اذیتت کنم و هزاراااااااااااااااااااااااان هزاااااااااااااااااااااااااار کاری که با تو دنیارو برام بهشت میکنه......... ...
25 ارديبهشت 1392

پیر و تنها...

همیشه فکر می‌کردم که آنچه مرا از پیری متنفر میکند، چروک صورت، لرزش دست‌ها و ناتوانی تمام و کمالی‌ست که تمامیتم را زیر سوال می‌برد! اما حالا نظر دیگری دارم! آن چیز که در پیری مرا بیشتر آزار میدهد این است که در مقابل انبوه خاطراتت تنها باشی! اگر از من بپرسید، می‌گویم تنهایی را می‌توان تحمل کرد، پیری را هم! اما اگر پیر و تنها باشی، هیچ چیز پیش نمیرود!   ...
23 ارديبهشت 1392

باور دارم...

باور کن ... گاهی زندگی در دست هایی که از خودش گذشته تا تو را آرام کند  به تمام اتفاق های مانده و نمانده می ارزد .......   زندگی گاهی از هر طریقی می چسبد  وقتی کسی را داری که مرگ طبیعی با او را  به هر زندگی ِ غیر طبیعی ِ سرکش بدون او / ترجیح دهی ...... کسی با چشم های کشیده ... که از هر بارانی که بی من / می آید می ترسد..... ...
22 ارديبهشت 1392

بخشش...

مامانی من بــــــــاور دارم ...که همیشه کافی نیست توسط دیگران بخشیده شویم گاهی باید ...یاد بگیریم که خودمان هم خودمان را ببخشیم ! ... ...
20 ارديبهشت 1392

برای من...باباااااااااااااااااا و آراممون...

خوشحالم....اینجا از کسی مینویسم که توصیف احساسم نسبت بهش و به این عشق واقعا غیرممکنه....اینجا گوشه ای  از این عشق رو مینویسم...برای خودم...عشقم...ودختر نداشتمون... و ارام بهترین اسمیه که به ذهنم رسید برای دخترکوچولومون... به امید روزای خوب و اروممون در پناه خدای مهربون... ...
20 ارديبهشت 1392

اولین متن تقدیم به عشق اروم خودم......

یه وقتایی نمی شود کاری کرد جز اینکه بشینی و نگاه کنی، یه وقتایی واقعا نمیشه کاری کرد باید دستهایت را بزنی زیر چونه ات و همینطوری که چای را آروم آروم میل می کنی نگاه کنی و اندکی که نه مقداری زیادی هم امید بریزی توی دلت که یه روزی یه جایی همه چیز آنطور که تو میخواهی میشود....
20 ارديبهشت 1392

همه ی زندگیه من... جوووووووووووونه من...

جهنم و بهشت من تویی پسر جان.. تویی عزیـــــــزم.. بهشت برای من روزهایی است که تو هســــتی دلبرکــم.. صدایت ، گرمای نفسهایت ، حضورت ، به تمامی بودنت ! جهنم تمامِ لحظه هایی که نیستی و این نبودن برایم من ، دردی وحشتناک.. میدونی پسر جانم.. اشکهایی که برای تو می ریزم مثل بقیه اشکهام نیست.. یه جورایی فرق داره ، من حس می کنم این فرق رو ، وقتی که می چکه روی گونه هام رنگ تو میشه.. بوی تو رو میده.. انگار خودتی که چکه می کنی روی همه ی زندگیـــــم جانِ من... ...
20 ارديبهشت 1392