بهم بگو..
تو میدانی کِی از تو سیر میشوم؟!
کِی میشود به کار خودم برسم
بروم بیرون
کوهی
دریایی
هرچی...
تو میدانی کِی میشود
به تو فکر نکرد؟
که به چیزهایی که خودم دوست دارم
فکر کنم
آخر الان،
هرچه را میبینم ، میگویم
تو خوشَت میآید
نمیآید
نمیدانم....
اصلن اینها را ول کن، هیچ
تو میدانی،
کِی میشود خوابت را ندید؟
چهگونه میشود خوابید وُ
تو را ندید؟
میخواهم کمی بدونِ خیال بخوابم
بدونِ تو
میخواهم تو را نبینم
تفریح کنم
فراموش کنم...
که برگردی!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی