ღمن و عليرضام و♥ღدخترِ ماه ღ♥ღ

یادته عزیز من؟؟؟؟

1392/5/25 23:20
نویسنده : one mam and one wife
198 بازدید
اشتراک گذاری
این متن برای  زمستان ٨٧ بود که نوشته بودم تو دفترم...
 
مثل دیشب..
مثل یکی از همین نیمه شب ها پسر جان..
یکی از همین نیمه شب هایی که ریز ریزکی تا صبح می خندیم..
و درد هایمان را میگذاریم یک گوشه..
رویشان پتو می کشیم ، تا آرام بخوابند . همین !
نیمه شب هایی که با هم لبخند می زدیم تا حواس مان باشد روزی..
روزی ، فقط کمی آن طرف تر از همین روز ها ، اتفاق های خوب منتظر ماست.. پسر جانم !
این نیمه شب ها را باید نگه داریم که فردا و فرداها یادمان باشد ما هم بلدیم...
بخندیم..
همینقدر ساده !
همینقدر کوچک..
اتفاق های خوب منتظر ماست جانِ دل !
...
یادته ؟! ):
پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

یه بنده خدا
11 آذر 91 22:52
توکل به خدا خدا خدا فقط فقط فقط


این توکل هم داره عذابم میده....خیلی غمگینم بنده خدا...