غمگین من...
میدانی بدترین اتفاق دنیا نداشتن تو نیست،
غمگین دیدنت است..غمگین دیدنت !
تماشای اندوه چشمانت و مطلقا کاری از دستم بر نیامدن، کابوسی است برای خودش!
میدانم که این روزها از میان آتش میگذری، میدانم و کاری از دستم بر نمیآید..
من تنها میتوانم خودم را آماده کنم هر سو که ایستادی، بار نباشم..
دور شوی یا نزدیک، یار باشم..
هر چه که شد، یادت نرود پسِ پشتِ لبانت، خورشیدی پنهان شده..
یادت نرود که لبخندت جهانی را روشن میکند...یادت نرود پسر جان..
یادت نرود جانِ من ، یادت نرود..
غمگین دیدنت است..غمگین دیدنت !
تماشای اندوه چشمانت و مطلقا کاری از دستم بر نیامدن، کابوسی است برای خودش!
میدانم که این روزها از میان آتش میگذری، میدانم و کاری از دستم بر نمیآید..
من تنها میتوانم خودم را آماده کنم هر سو که ایستادی، بار نباشم..
دور شوی یا نزدیک، یار باشم..
هر چه که شد، یادت نرود پسِ پشتِ لبانت، خورشیدی پنهان شده..
یادت نرود که لبخندت جهانی را روشن میکند...یادت نرود پسر جان..
یادت نرود جانِ من ، یادت نرود..
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی