ღمن و عليرضام و♥ღدخترِ ماه ღ♥ღ

بهم بگو..

تو می‌دانی کِی از تو سیر می‌شوم؟‌! کِی می‌شود به کار خودم برسم  بروم بیرون  کوهی  دریایی هرچی... تو می‌دانی کِی می‌شود  به تو فکر نکرد‌؟  که به چیزهایی که خودم دوست دارم  فکر کنم  آخر الان،  هرچه را می‌بینم ، می‌گویم  تو خوشَ‌ت می‌آید  نمی‌آید  نمی‌دانم.... اصلن این‌ها را ول کن، هیچ  تو می‌دانی،  کِی می‌شود خوابت را ندید؟  چه‌گونه می‌شود خوابید وُ  تو را ندید؟  می‌خواهم کمی بدونِ خیال بخوابم  بدونِ تو  می&zw...
25 مرداد 1392

دستهای تو...

مــن عـاشـق تــو هـسـتـم … عاشق چشمانى که اقیانوسى از آرامش را در خود دارد عاشق دستانى که خداوند، نوازش را با الهام از آنها معنا کرده است ! و عاشق لبخندى که زیبایى را تمام و کمال به تصویر مى کشد دوسـتـت مـی دارم................ ...
25 تير 1392

همیشه با تو...

از قلبت؟! با تو خواهم رفت  به دور ناپیدا  از فکرت؟!  با تو خواهم رفت  به سوی دشت‌ها  کوه‌ها  رنج‌ها  از وجودت؟! با تو خواهم رفت  دست در دست  بی‌سخن  به سوی عشق و اسطوره‌...  به گم‌گاه قصه‌ی رؤیا  آری  با تو خواهم رفت  ای همیشه‌ی من در تو تو بگو! می‌توان رفت مگر بی‌تو؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ هرگـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــز.....     ...
15 تير 1392

دوستت دارم...

وقتی میروی،تمام چیزهای عادی،  یادگاری می شوند،حساس می شوند،  ترک برمی دارند،روی آن مبل نمی شود نـشست،   که تو اونجا نـشسته بودی،هوا را نمی شود نفس کـشید،  که عطر تو آنجا مانده است،وقتی نیستی همه چیز،  تو را یادآوری می کند،تو را و نبودنت را،  هی عزیزکم حالا میدانی چرا همه چیز یادم مانده؟؟؟منم دیگهههههههههههههههه… گاهی دلم می خواد  بهانه های الکی بگیرم… به هوای آغوش تو… شانه های تو…  که بعد، تــو  آرام… خیلی آرام… در گوشم زمزمه کنی  چقدردوستم داری (شوشو جان فقط یک روز نبوده هااااا ببین چه احساساتی شدم من  دلم تنگ میشه خوب ،) ...
14 تير 1392

دوستت دارم..

اولین بار، کــه خواستم بـگــویـم دوسـتـت دارم خــیلـی سخت بود.... تــب کردم، عَرق کردم، می‌لَرزیدم، جان دادم هزار بار، مردم و زنـده ‌شدم پـیشِ چشمهای تو، تـا بگـویــم دوستـت دارم، ... اولـیـــن بار که خواستم بگویم دوستـت دارم، خیـلی سخت بود.... امّا آخرین بار، آن از همیشه سخـت‌تر است، و امـــروز می‌خـواهـم بـرای آخـریـن بار بگویـم دوستـت دارم! و بـعد راهـم را بـگیـرم و بِروم، چـون تازه فهمیدم، تو .... غمگینم...خیلی زیاد... ...
7 تير 1392