بازم نیومدی .......؟؟؟
بعضي اتفاقا هستن در زندگاني ، که در طولاني مدت تبديل ميشن به يکي از اجزاي لاينفک زندگي آدم..
افتادنشون درد داره..
هربار درد داره.
تکرار شدن اتفاق ، چيزي از دردش کم نميکنه . بی حست نمیکنه !
چيزي کمرنگ نميشه..
چيزي عادت نميشه..
هربار همون اتفاق و هربار همون درد..
انگار ديسک کمر داشته باشي. درمان قطعي براش وجود نداره..
ميتوني مراعات کني ، اجتناب اما نه.
هربار که بگيره ، انگار درد از اول شروع شد...
افتادنشون درد داره..
هربار درد داره.
تکرار شدن اتفاق ، چيزي از دردش کم نميکنه . بی حست نمیکنه !
چيزي کمرنگ نميشه..
چيزي عادت نميشه..
هربار همون اتفاق و هربار همون درد..
انگار ديسک کمر داشته باشي. درمان قطعي براش وجود نداره..
ميتوني مراعات کني ، اجتناب اما نه.
هربار که بگيره ، انگار درد از اول شروع شد...
ه..
انگار اولين باره..
بدون آنکه بتوني اتفاق لعنتي رو از زندگيت بکَني بندازي دور..
کاش می شُد مثه آدم نوشت..
کاش می شُد ساده تر از ، دردات بنویسی..
>-:
انگار اولين باره..
بدون آنکه بتوني اتفاق لعنتي رو از زندگيت بکَني بندازي دور..
کاش می شُد مثه آدم نوشت..
کاش می شُد ساده تر از ، دردات بنویسی..
>-:
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی